سبک زندگی ایرانی که حتی تا نیم قرن پیش برای زنان، فعالیتهای درون خانه را میپسندید سالهاست به واسطه حضور میلیونی زنان در بازار کار تغییر کرده و نحوه ارزشگذاری در مورد بانوان نیز دستخوش تحول شده است
شفاآنلاین>سلامت>تصور کنید یک روز زن یا مادر، صبح زودتر از بقیه اهل خانه از خواب بیدار نشود، یکراست به آشپزخانه نرود و میلش نکشد که صبحانه را آماده کند. بعد درحالیکه سینک آشپزخانه پر از ظرفهای چرک شب پیش است به آنها بیاعتنایی کند و یک گوشه بنشیند و سرش به کار خودش باشد، یا یک لقمه نان و پنیر بپیچد و خودش مشغول خوردن شود.
به گزارش شفاآنلاین:حالا فرض کنید همین بانو برای ظهر هم چنین برنامهای داشته باشد و بخواهد دوباره دست روی دست بگذارد و بچهها یا شوهر هم هرچه غر زدند خودش را به نشنیدن بزند. اکنون تصور کنید در این بلبشو، کلی لباس نشسته هم در ماشین لباسشویی یا گوشه حمام تلنبار شده باشد و اهل خانه نتوانند برای خروج از منزل لباس دلخواه خود را بپوشند.
البته ما فرض میکنیم بالاخره لباسی برای پوشیدن و چیزی برای خوردن پیدا میشود و اهل خانه با ذهنی مشغول و ناراحت از خانه خارج میشوند و با کلی خستگی حاصل از فعالیتهای روزانه به امید روبهراهشدن اوضاع به خانه برمیگردند، ولی نه غذایی روی اجاق است و نه خانهای مرتب، پیشرو؛ مادر یا زن خانه نیز اخم کرده وعبوس بدون اینکه حوصله هیچکس را داشته باشد در کنجی بغ کرده است. آیا فکر نمیکنید در عرض چند روز کار این خانواده تمام است؟
باید فاتحه خانهای را که در آن زن از فعالیتهای عاشقانه و ایثارگرانهاش دست میکشد، خواند. نه اینکه نقش زن در خانه و خانواده را در حد رتقوفتق صرف امور پایین بیاوریم، بلکه میخواهیم نشان دهیم که خانهداری (که سنتهای فرهنگی ما آن را بر دوش زنان گذاشته) تا چه اندازه مهم و اثرگذار است و چطور بدون نقشآفرینی بانوان، بنیان خانوادهها به لرزه درمیآید. بااینوصف، اما رسانهها و اغلب، آنها که از ابزار تصویر بهره میگیرند آنچنان تصویر زن خانهدار را مخدوش میکنند که به موجودی کماهمیت که کارش در هیچ کجای زندگی محاسبه نمیشود تبدیل میشود.
زن موفق، زن شاغل است!
سبک زندگی ایرانی که حتی تا نیم قرن پیش برای زنان، فعالیتهای درون خانه را میپسندید سالهاست به واسطه حضور میلیونی زنان در بازار کار تغییر کرده و نحوه ارزشگذاری در مورد بانوان نیز دستخوش تحول شده است. اکنون در باور عمومی جامعه، زنی موفق است که صاحب شغل و درآمد باشد نه اینکه صرفا در خانه بنشیند و به امورات منزل رسیدگی کند. در شکلگیری این باور البته رسانهها نقش مهمی داشتهاند چراکه در محصولات تصویری که بیشترین اثرگذاری را دارند یا نقشهای حاشیهای به زنان خانهدار داده میشود یا بانوان کارآمد و اثرگذار در قالب زنان شاغل به تصویر کشیده میشوند. در پژوهشی که ایرنا در مورد محتوای ۱۲سریال نمایشخانگی انجام داده نیز این وضعیت بهخوبی ترسیم شده است. در این سریالها که در یکسال اخیر به نمایش درآمده و مخاطبان قابلتوجهی نیز داشتهاند، تعداد کمی از زنان، خانهدار هستند و آنهایی هم که هستند نماینده خوبی برای زنان خانهدار به شمار نمیروند، زیرا از خانهداری، تصویر یک فعالیت بیارزش و دستچندم را به نمایش میگذارند.
دغدغه فانتزی زنان خانهدار در فیلمها
به عبارت دیگر زنان خانهدار، فقر را تداعی میکنند و معمولا افرادی ضعیف، با بهرههوشی پایین، سطحی و متکی به مردان هستند. درعوض، اما برخی از این سریالها تصویری کاملا معکوس از زنان خانهدار به نمایش میگذارند که عبارت است از زنانی با دغدغههای فانتزی، درگیر مد روز و خوشگذرانی؛ یعنی موجوداتی کاملا مصرفکننده که در خانه تا دلشان بخواهد وقت آزاد برای تلفکردن دارند. حالا بیایید تصاویر مادران خودمان را بهعنوان بانوانی خانهدار که فداکارانه برای خانواده و تعالی همسر و فرزندان تلاش میکنند با این کلیشههای خستهکننده و غلط از زن ایرانی، مخصوصا زن خانهدار ایرانی مقایسه کنیم تا روشن شود که برخی رسانهها چطور آگاهانه یا ناآگاهانه چهره این کلیدیترین و دوستداشتنیترین فرد زندگی ما ایرانیها را مخدوش میکنند.
خانهداری، شغلی ارزشمند
اما فقط زن خانهدار ایرانی نیست که به این طریق کمارزش نشان داده میشود بلکه خانهداری نیز بهعنوان شغلی ۲۴ساعته، پرزحمت و درعینحال محوری و باارزش از این رهگذر آسیب میبیند. جلوه جواهری، جامعهشناس یکی از دلایل این اتفاق را محاسبهنشدن ارزش کار خانگی در حسابهای ملی میداند و به ایلنا میگوید: «وقتی طبق تعریف مرکز آمار ایران، خانهداری شغل محسوب نمیشود و افراد خانهدار جزو جمعیت غیرفعال در نظر گرفته میشوند، نباید انتظار تصویرسازیهایی غیر از این را داشت.»
این فعال حوزه زنان نادیده گرفتهشدن ارزش کار خانگی در روستاها را حتی بیشتر از شهرها میداند و میگوید: «در تحقیقی که سال ۸۸ در استان گیلان انجام شد ارزش تولیدات خانگی زنان روستایی ۲۱درصد از تولید ناخالص داخلی این استان در آن سال را تشکیل میداد.»
از این دست محاسبات در دهه ۸۰ بازهم انجام شده، یعنی روزگاری که دولت مستقر بر «ارزشگذاری اقتصادی خانهداری» تاکید میکرد. ۱۳سال پیش، درست زمانی که قیمت هر دلار، هزار تومان بود یک پژوهش نشان داد که ارزش کار خانگی زنان ایرانی بیش از ۲۶هزارمیلیارد دلار معادل ۶۱درصد کل تولید ناخالص داخلی غیرنفتی است که ۱۲سال قبل نیز با تکرار این پژوهش، رقمها به ۲۹هزارمیلیارد دلار و ۶۹درصد افزایش یافت. البته بگذریم که دولتهای یازدهم و دوازدهم موفق نشدند خانهداری را ارزشگذاری کنند و زنان خانهدار را آنطور که انتظار میرود مورد حمایت قرار دهند، ولی به نظر میرسد بهجای این ارزشگذاری سخت و البته هزینهبر و شاید اختلافافکن، بتوان بر تغییر ساختارهای فرهنگی و نوع نگاه به خانهداری تمرکز کرد تا جامعه برای خانهدارها ارزش قائل شود و افراد خانهدار نیز احساس ارزشمندی کنند؛ بهویژه اکنون که بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور، مطالبهای نخبگانی و مورد تاکید جدی رهبر انقلاب است.
روزنامه جام جم